گزارش جذاب و هواداری دولت عشق از یزد
تفاوت سایت دولت عشق با سایت های دیگه در توجه ویژه به شما دوستان عزیز و مخاطبان سایت هست. شما هم میتوانید از کنسرت رضا صادقی در شهرتان گزارش به همراه عکس تهیه کنید برای ما ارسل کنید تا پس از تایید و ویرایش منتشر شود.
کنسرت یزد را از زبان دو دوست عزیز و دولت عشقیمون ، میثم دهستانی و رضا صالحی عزیز میشنویم.
عکسهای ارسالی از این همین دو عزیز هم در پایین صفحه زده شده.
ساعت ۷/۳۰ عصر روز شنبه بود که پرواز تهران به یزد هواپیمایی نفت در فرودگاه یزد به زمین نشست و مشکی پوشان یکی یکی وارد سالن فرودگاه شدند بعد از دقایقی سلطان مشکی پوش که با استقبال ۱۵ تا ۲۰ نفر از علاقه مندان همراه بود(البته حراست فرودگاه اجازه فیلمبرداری نداد)، سلطان مثل همیشه با روی باز و لبخند از مستقبلین تشکر کردند. مشکی پوشان از فرودگاه مستقیم به هتل زنبق محل اسکان گروه رفتند و بعد از ساعتی استراحت به رستوران رفتند و پس صرف شام عازم سالن تربیت معلّم پاکنژاد محل اجرای کنسرت شدند تا کار ساند چک را انجام دهند، از ساعت ۱۲/۳۰ شنبه شب ساند چک بدون حضور رضا صادقی در سالن شروع شد و تا ساعت ۳ بامداد طول کشید و گروه به هتل رفتند تا استراحت کرده و خودشون رو برای یه اجرا آماده کنند.
یک شنبه ساعت حدود ۱ ظهر بود که مشکی پوشان برای صرف ناهار به رستوران هتل رفتند و ساعت ۱۴/۳۰ در حضور جمعیت مشتاقی که پشت دربهای سالن صف کشیده بودند وارد سالن شدند و سریع به روی استیج رفتند تا ساند چک نهایی رو انجام بدن که البته تعدادی از مدعوین در سالن حضور داشتند.
مردم کم کم وارد سالن شدند و سانس اول البته با نیم ساعت تاخیر راس ساعت ۴ عصر شروع شد و مثل همیشه این اتفاق با آهنگ فراموش آغاز شد و با ورود سلطان جمعیت حاضر ایستادند و او را تشویق کردند، البته در طول سانس اول چند بار در بین اجرا از مسیول صدا خواست تا صدا رو براش تنظیم کنه ، این اتفاق باعث شد رضا صادقی بابت عدم حضور در ساند چک قبل از شروع اجرا از حضار معذرت خواهی کند.
سانس دوم و سوم جمعیت جوان تری رو به خود میدید و این اتفاق نوید یک اجرای گرم و پرشور تر رو میداد که خوشبختانه همین اتفاق هم افتاد و یکی از بهترین اجراهای مشکی پوشان اینبار در شهر یزد رقم خورد.
در طول اجرا بارها رضا صادقی از اصالت مردم یزد و علاقه ای که به این شهر و مردمش داره سخن گفت و حتی گفت در دوران کودکی خیلی به یزد میومده و هر زمان هم که میخواد با ماشینش به مسافرت بره یه سری هم به یزد میزنه . در پایان اجرای یزد و با وجود اینکه رضا صادقی گفته بود برای اولین باره که در یک روز قراره ۳ سانس اجرا کنه و در اوج خستگی وقتی جمعیتی حدود ۵۰ نفر خواستن باهاش عکس بگیرند با همه خستگیش ایستاد و عکس گرفت. ساعت ۱ شب رضا صادقی وارد هتل شد و جالب اینکه اونجا هم حدود ۳۰ نفر منتظر آقای مشکی پوش بودند و باهاش عکس گرفتند و بعد از اون هم که گروه رفتند برای صرف شام. صبح هم که پرواز ۸/۱۵ مشکی پوشان با ساعتی تاخیر راس ساعت ۹/۳۰ از یزد به سمت تهران بلند شد.
میثم دهستانی
گزارش دوم:
ی با حالتی عجیب از بستر بیدار شدم…. از پنجره ی اتاق حیاط را می دیدم که سفید پوش شده بود…. حیاط سفید پوش بود و من که سیاه پوش بودم به حیاط آمدم… از ترس اینکه نکنه باز دستگاه حمل و نقل برون شهری بخاطر برف مختل شده باشه دلم گرفت… هم خوشحال بودم از بارش رحمت الهی که سالها بود از اصفهان دریغ شده بود و هم ناراحت بودم که نکنه قراره به طعنه ها و شوخی های رفقام برسم که می گفتند : « زیاد خوشحال نباش… یه وقت مشکلی پیش بیاد و نتونی برای کنسرت و دیدار سلطان بری …» ظهر شد و آماده ی رهسپاری شدم…
دوست عزیزم حسین احمدی با هر سختی که بود پرچمی که نشان از ارادت مشکی پوشان به سلطان بود رو بهم رسوند …. راهی شدم و همش در فکر این بودم که بالاخره راهی دیدار مرد مهربانی شدم که همیشه آرزوش رو داشتم… رسیدم به شهر یزد… با یکی از دوستان بنام آقای دهستانی تماس گرفتم… توی سالن بود…. صدای سلطان مشکی ، رضاصادقی از پشت تلفن شنیده می شد… در حال اجرای برنامۀ سانس اول بود…. دل توی دلم نبود…. رسیدم جلوی سالن پردیس تربیت معلم شهید پاکنژاد… درب ها باز شد و مردم بیرون آمدند… اولین نفری بودم که وارد لابی شدم ، از بدو ورود به فکر این بودم که چطور وارد سالن بشم و بتونم رضا رو از نزدیک ببینم ، اما جا داره از آقای روشیان تشکر کنم که در ادامه از کمک و محبت ایشان به حقیر صحبت میکنم… وارد سالن شدم… لحظه ی موعود فرا رسیده بود… دائم چشمم به پردۀ گوشۀ استیج بود… گروه به صحنه اومدن و موزیک شروع شد…. استیج تاریک شد….شور و هیجان به اوج رسیده بود… سلطان به صحنه اومد… تا به همه سلام داد صحنه روشن شد… شروع شد….. « داشتم فراموشت می کردم ….» بعد از این احساس زیبا سلام و علیک گرمی انجام داد با تماشاچی ها و مردم هم ابراز احساسات کردند.
بعد از اون از مردم خواست به احترام همه ی شهدا و کسانی که به گردن مردم حق دارن ۱۰ ثانیه رو پا بایستند و تشویق کنند… از ترانه هایی که اجرا شد میشه به “مشکی رنگه عشقه” که با همصدایی مردم بود اشاره کرد، “حواسم بهت بود” که به احترام کودکان سرطانی اجرا شد و چند ترانه از جمله “بخند” ، “نترس” ، “عاشقتم” ، “ولی نبود”چقدر دوستت دارم خدا” و “شرم” که در ضمن ترانۀ شرم ، رضاصادقی خاطره ای جالب از اولین باری که عاشق شده رو بازگو میکنه… به این شرح : « اولین باری که عاشق شدم کلاس دوم دبستان بودم و در اون عنفوان کودکی بشدت عاشق معلمم شدم…. یه روز توی خونه داشتم فکر میکردم که چکار کنم ؟ بالاخره باید حرفم رو بزنم و این بود که رفتم پیش معلم و با گردن کلفتی خاصی بهش گفتم خانم من شما رو خیلی دوس دارم….!!! معلمم گفت منم دوستت دارم عزیزم… رضا صادقی میگه هم خوشحال شدم و هم ناراحت… خوشحال از اینکه حرفم رو زدم و ناراحت از اینکه احساس کردم خانم معلم حرف منو جدی نگرفته… جلوتر رفتم و همچین گرد و قلمبه ابروهامو گره کردم و طنین صدامو بیشتر کردم و گفتم خانم معلم من شما رو خیلی دوست دارم و میخوام با شما ازدواج کنم…. معلم زد زیر گوشم…!!! از همون سیلی فهمیدم که چقدر عاشقی میتونه قشنگ باشه حتی اگه با سیلی خوردن باشه…» و ادامه ی ترانه ی شرم اجرا شد…
یکی از مسئولان سالن بنام آقای روشیان رو دیدم و ازشون خواهش کردم که اجازه ی ملاقات بدن …خلاصه ایشون هماهنگی های لازم رو انجام داد و شخصا منو به داخل اتاقی برد که محل استراحت مشکی پوشان بود…لحظه ی ورود واقعا عالی بود… در که باز شد رضاصادقی رو دیدم که گفت بفرمایید داخل… بهمراه آقای روشیان و دهستانی و یک دوست دیگه داخل اتاق شدیم رضا رو بوسیدم و از اجرای همگی تشکر کردم…ازشون خواهش کردم بهمراه پرچمی که از اصفهان برده بودم عکسی بگیریم که با استقبال رضای عزیز مواجه شدم… شور و شعف وصف ناشدنی داشتم…. از اون شب هر کسی میپرسه کنسرت چطور بود؟؟؟ میگم از وقتی رضا صادقی رو دیدم، با همون برخورد اول صد برابر عاشقش شدم و الان ترانه هاشو باعشق بیشتری گوش میدم…. امیدوارم که روزی این دیدار نصیب تک تک هواداران مشکی پوش بشه…. . . . .
در پناه حق باشید…. رضاصالحی ۱۵ بهمن ماه
عکسهای استقبال و هواداران:
عکسهای اجرای کنسرت:
8 thoughts on “گزارش جذاب و هواداری دولت عشق از یزد”
سلام ما که سانس نه و نیم ترکوندیم اون عقب من خودم شخصاً از بس داد زدم هنجرم تا ظهر فرداش کار نمی کرد چند بار به شدت داد زدم که دو بار سالن از خنده منفجر شد . دو دفعه سر عاشقتم وقتی رسید به مثل من که نفس به نفس عاشقتم من داد زدم همه جا . یه بار بلند داد زدم روم نمیشه یه بارم بلند گفتم برقص و ولی نبو هم بلند گفتم کلاً خیلی خوش گذشت خیلی خیلی خیلی و این که تونستم دفتر شعرم و به عمو رضا برسونم خیلی خوشحالم و اینکه خونده یا نخونده رو نمیدونم ولی من وظیفم و انجام دادم امیدوارم خوششون اومده باشه . تا ابد عاشقتم عمو رضا…
سر آهنگ عاشقتم انقد بلند با کنار دستیام داد زدیم که فکر کنم چند تا تار صوتیمون پاره شده باشه عمو رضا هم که حال کرده بود با انرژی ما چندین بار عاشقتم و تکرار کرد و میکروفون رو به طرف ما گرفت .مامورای سالن اولش به ماها گیردادن که چرا شلوغ می کنید و این حرفا اما وقتی دیدن خود عمو رضا انقثد انرژی داره دیگه از خجالت آب شدن و بیخیال شدن دمت گرم عمو رضا، عاشقتم .همین …
تا اخرشو خوندم،امیدوارم این روند ادامه داشته باشه…ف ق ط رض اص ادق ی…
من اگه به جا طرف بودم رو پرچم مینوشتم تا ابد عشق یک رنگ است .
چی میشه سلطان یه بارم اردبیل اجرا داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام آقا قبلا ترا روز ولنتاین یه تک آهنگی چیزی پخش میشد ولی امسال چی شده خبری نیست؟؟؟؟
چیزی برای انتشار به ما ندادن ولی دو ویدیو در پست بعدی از طرف سایت منتشر کردیم.
کاش ما هم بتونیم یه روزی از نزدیک با سلطان دیدار کنیم