سلام ای مرگ بی پایان خداحافظ برادر جان ….
رضا صادقی نوشته ای را که شباهتی به وصیت نامه ای دارد به برادر کوچکتر خود محمدرضا نوشته که قابل توجه و تامل است ..
…………………………………………………………………
سلام ای سایه پنهان من ، ای برادر
سکوتم تلخ شد ، با مرگ همبستر
تفنگم پر ، دلم پر ، چشمها پ
ر ولی باید به پایان برم این تاراج سخت نا برابر …
جهان با من به جنگی امده پر خون و پر زخم ..
پر از نا یاوران پست و نامردی پر از اخم
ولی من ای برادر باز میجنگم
تو باش و این تماشا کن ، که بااین رزم همرنگم
برادر جان عجب اشفته و تنها و دلتنگم ..
برای این گذر باید گذر کرد از تب زندان …
از لب خندان ،
برای این شرافت باید از صد پل گذشت ، از صد هزاران خان …
پس…
سلام ای دشمن من ، خنجر یاران
سلام ای بار تنهایی غم باران
سلام ای مرگ بی پایان
خداحافظ برادر جان ….
تو بعد از من مبادا پرچمم را بر زمین بینی و بنشینی …
تو بعد از من تماما وارث این غیرت و فرهنگ و این رزمی که میبینی ..
سوار اسب من با غرش گرم تفنگم باز از سر شو ..
تماما عشق و باور شو ..
به زخمان دل اشوب من منگر برادر
تفنگم را زمین مگذار یاور ….
تقدیم به برادر همیشه یاورم محمد رضای عزیز
دیدگاهتان را بنویسید